۱۳۹۰ خرداد ۱۱, چهارشنبه

مردمانی که رگ غیرتشان دیر بجوش می آید

 حسبنا الله و نعم الوکیل 
نمی دانم چه بگویم .از صبح  که خبر فاجعه شهادت یک مادر در روز خاکسپاری پدرش را شنیدم به خدا خشکم زد
برای اولین بار بود که دوست داشتم این خبر تکذیب شود.از ته قلب آرزو میکردم کذب باشد , اما نبود
تا چند ساعت اصلا نمی دانستم چه کنم .عمق فاجعه اینقدر زیاد بود که واقعا نمی دانم چه بگویم
چه بگویم از دیکتاتوری که روی رژیم های فاشیستی و استالینی را هم سفید کرد
یزید و آل یزید در پیش او رو سفید هستند
یزیدی که با خاندان حسین بن علی که اسیر جنگی بودند چنان نکرد که او با خانواده ای که هنوز از داغ بزرگ خانواده رها نشده باید برای مراسم خاکسپاری مادر 
برنامه ریزی کند
به والله سخت است . حتی تفکر آن هم سخت است

حکومتی که داعیه عدل علی دارد حتی بروایت کشیدن خلخال از پای زن یهود اعتقاد ندارد
چه گویم از اینکه حتی اگر هاله سحابی بر اثر ضرب و شتم کشته نشده باشد ,  از وحشت رویت سپاه یزید حتما کشته شده و اساسا اینکه چرا باید این نیروها در مراسم خاکسپاری یک جنازه حضور یابند؟
نمی دانم 
حال که به شرافت دیکتاتور امیدی نیست  , از شرافت سپاهی و بسیجی و پلیس امنیت چیزی مانده؟  


اما آنچه میخواهم بگویم اینست
چند روزی است از فضای سایبر دور هستم و شاید در فضای حقیقی با مردمی بیشتر  روبرو هستم
مردمی که شاید در , گیر و دار وبسایت ها نیستند اما غرق در روزمرگی زندگی
با خیلی ها از جنس های مختلف حرف زدم . کنکاش کردم تا شاید پاسخی برای کنجکاوی های خود بیابم  
صحبت هایی که درپی می آید شاید خوشایند بعضی نباشد اما حقیقتی تلخ است که نه یک نظرسنجی رسمی که دل نوشتهای من به زبان عامیانه همان مردم عامی است

وقتی امروز خبر قتل هاله سحابی را به بعضی دادم  واکنشهای متفاوتی دیدم

متاسفانه غالب آنان که دل در گروی مخالف با نظام دارند سردترین واکنش را نسبت به این موضوع داشتند وبه  دنبال قیمت جدید مسکن و ... در بهترین حالت آن دیکتاتوری همینه دیگه!! را شنیدم
    
جمله ای که عرقی سرد بر بدن یخ زد من بود

اما شدید ترین واکنش از جانب آنان که حتی مخالف نظام نبودند اما انگیزه های دینی شان غالب بر انگیزه های دیگرشان بود دیدم


شرمنده از آنم که بگویم 
ما با غالب مردمی روبرو هستیم که رگ غیرتشان حتی اگر به جوش بیاید ,  خیلی دیر به جوش می آید    

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر