۱۳۹۰ تیر ۵, یکشنبه

مردانی به وسعت یک ایران



یک تار موی شما را با دنیایی از مردمان منتقد زیر لحاف عوض نمی کنم
حقیقتا ایران آزاد به وجود شما نیازمند است
درود بر شرفتان


راستی چند نفر از اعتصاب غذا با خبرند؟؟؟؟

۱۳۹۰ تیر ۴, شنبه

اندر باب آشتی ملی

پس از انقلاب و علی الخصوص پس از سال 67 که قانون اساسی تغییر کرد  یک چیز همیشه پای ثابت نظام ما بود.
هر گاه تاریخ انتخابات در سالنامه آن سال قرار گرفت
بحث بر سر شرکت در انتخابات و دادن اندک فضای باز سیاسی و استفاده از حق رای !!!! و رفرم مدنی و .... مطرح میشود
این پای ثابت تا پیش از انتخابات چنان محکم میشود که گویی در یکی از نیمه دموکراتیک ترین کشورهای دنیا زندگی میکنیم
صحبت از رضا خان اسلامی و آزادی مطبوعات و عدم برخورد با مقوله حجاب و آزادی انتقاد از رهبری (البته از طریق دفترشان نه عمومی !!!!)کمترین سرابی است که توسط حاکمیت به نمایش در می آید
اما همین پای ثابت دموکراسی به مجرد اتمام انتخابات چنان قطع میشود که گویی اصلا پایی وجود نداشته
بعد از انتخابات آنچه حجت است و فصل الخطاب , صحبت های رهبری است.

اما چرا باید چنین انتخاباتی برگزار شود ؟
حاکمیت در این مدت نشان داده برای قانع کردن هواداران خود ( در باب مسئله آزادی رای و عدم وجود دیکتاتوری )و نه برای جریان مخالف , نیاز شدید به برگزاری این رفراندم جمهوری اسلامی دارد(حالا خودتان قضاوت کنید انتخابات مجلس یا ریاست جمهوری چه ارتباطی به رفراندم جمهوری اسلامی دارد؟؟؟)


شوق و اشتیاق پیش از انتخابات مسئله ای که باید بهر شکل ممکن ایجاد شود
و لزوما جز با ایجاد دو جبهه امکان پذیر نمی باشد

در دوره اصلاحات علیرغم شرایط بهتر اقتصادی و با وجود اندک فضای باز سیاسی که هر چه به انتهای دوره اصلاحات رسید کمتر و کمتر شد , این وظیفه خطیر به گردن اصلاح طلبان سپرده شد.
اما اصلاح طلبانی که درشان افراطی ها هم بودند(البته از منظر آقایان)
اصلاح طلبان ذره به ذره تسویه شدند. یا به زندان افتادند یا مجبور به فرار شدند تا ماند انچه امروز اصلاح طلبان در عمل ولایت مدار هستند


اینها که دیگر رمق ویترین شدن برایشان نمانده
جریان به زعم آقایان انحرافی هم که توانایی تحریک پایگاه های اجتماعی را ندارد
پس چه کنیم ؟

راه حل بهره گیری فرصت از تهدید است

یعنی اگرچه نزاع قدرتی در بالای حاکمیت بین احمدی نژاد و خامنه ای هست .

اما این نزاع میتواند منافعی هم برای نظام(نظام هم که معلوم است چه کسی است)
این بازی,بازی مرگ ,اگرچه جزیی باشد ولی باید آنچنان عمیق بنماید تا بیننده حتی جرات شک کردن نداشته باشد


از طرف دیگر چه این بازی حقیقی باشد چه سیاه بازی . ورود اصلاح طلبان دست چندم بی خطر که حداکثر توانشان ایراد گرفتن از معاون وزیر است !!!بمراتب بهتر از افراد همان جریان موسوم انحرافی با احتمال تشنج است .



اما آقایان اصلاح طلب گویا نمیدانند خانه از پای بست ویران است خواجه در بند نقش ایوان است
روزی صحبت از آشتی و بخشش این و آن است.
روزی جلسات محرمانه
و روزی دیگر
خب فرزندان آقایان که در جریان اعتراضات کشته نشدند. اینها هم که کشته شدند خدا رحمت کند فعلا بچسب انتخابات را
باز فرزندان غالب آقایان (تاکیدا غالب و نه همه چرا که بعنوان نمونه فرزند وزیر اطلاعات سابق هم بین بازداشتی ها بوده) دستگیر و شکنجه نشدند.
سید محمد و نوع فکری او هم که اصلا نه با شخص ولایت فقیه مشکلی دارد و نه با اصلش
نه با حکومت مادام العمر نه با قدرت مافوق .
 بارها هم گفته ما میخواهیم رهبری رهبر همه مردم باشد.

حال اگر رهبر هم خودش علاقه ای به اینکه رهبر همه نباشد و فقط در پی نور چشمی های خودنظیر نهادهای انقلابی و بسیج و سپاه باشد(رجوع شود به سخنان او در مراسم 14 خرداد 89 در باب میزان جذب و دفع سخنان اماک)  بازهم سید بدنبال بزک کردن چهره این عروس است .
اول بهانه آزاد کردن زندانیان سیاسی و دلجویی از خانواده های کشته شدگان بعد از دو سال !!!! این که جواب نداد گفتند اگر به مردم ظلم شده به رهبری هم ظلم شده این به اون در !!!! حالا اگر این مردم نباشند رهبری بر چه کسی می خواهد حکومت کند خدا داند.




۱۳۹۰ خرداد ۳۱, سه‌شنبه

الماس,فقط با الماس بریده میشود

تجاوز در خمینی شهر
تجاوز در کاشمر
تجاوز در گلستان
.
.
.
داستان چیست؟
یا بهتر بگوییم پشت پرده این داستان ها چیست؟
تجاوزها موضوع جدیدی نیست
موضوع تجاوز احتمالا همیشه وجود داشته
اما چرا اینبار پی در پی رسانه ای میشود؟
پمپاژ رسانه ای پی در پی آن چه هدفی دارد

نمی خواهم بد بینانه نگاه کنم
اما هر گاه در رسانه های ایران خبری با این وسعت پخش میشود بیانگر اتفاقاتی در آینده است

دوستی میگفت
برای آنکه الماس را ببری باید حتما از الماس استفاده کنی
اگر سالها مردم در مقابل جشنها و  گردهمایی های خصوص شان مقاومت کردند و حکومت نتوانست راه به جایی ببرد , شاید اینبار برای حذف آزادی ها دست به دامن نیرنگی جدید شده اند
شاید هم نه و اینبار واقعا بدنبال حل مشکلند ...آینده روشن خواهد کرد  




۱۳۹۰ خرداد ۳۰, دوشنبه

سی خرداد,روزی که همان بچه سوسول ها جان بر کف نهادند تا معنای کلمه جان بر کف را دوباره تعبیر کنند


امروز 30 خرداد
یادآور حداقل 2 روز خونین در خیابان های تهران
 خرداد اول اگرچه تلخ اما یک تفاوت عمده با 30 خرداد دوم که 28 سال پس از اولی بود داشت
در 30 خرداد 88 مردمی با دست خالی و در مسالمت آمیز ترین نوع اعتراض به خیابان آمدند
اما کفتاران رهبر مملکت ما (بخوانید دیکتاتور مملکت ما ) از هیچ کوششی برای قلع وقم مردم دریغ نکردند.
آنروز همه چیز بود جز تانک
 

از ایستهای بازرسی با مسلسهایی در دست
تا ماشینهای نظامی و  صدای تیراندازی که تا انتهای شب هم شنیده میشد
 

آری دیکتاتور دستور داده بود این داستان خاتمه یابد
بهر قیمتی
حتی به قیمت کشتن مردم خود


روزی که بنا به آمار رسمی پخش شده از بنگاه دروغ پراکنی رژیم حداقل 30 نفر بصورت رسمی و تایید شده  و 51 نفر غیر رسمی به شهادت رسیدند
 
روزی که همان بچه سوسوسل ها(البته از دید آقایان)  جان بر کف نهادند تا معنای کلمه جان بر کف را دوباره تعبیر کنند

تعبیری که برای جان بر کفان ولایت فقط تا جایی معنا دارد که قدرت در دست حاکمیت باشد و ترس از بازداشت و شکنجه و تجاوز نباشد و مسلح به انواع تجهیزات سرد و گرم باشند
بله اتفاقا همه تقصیرات متوجه شخص خامنه ای است
همه به یاد دارند که در آن نماز جمعه کذایی چه کسی دستور قتل عام مردم را داد
همه به یاد دارند که در آنروز چه کسی گفت
خون های ریخته شده در روزهای آینده متوجه کسانی است که مردم را به حضور در خیابان دعوت میکنند
همه به یاد دارند
که چه کسی با تهیج جماعتی تا بن دندان مسلح گریه کرد و از جسم ناقص و ....اینها گفت
همه میدانند که او میتوانست جور دیگری سخن بگوید و نگفت چرا که هیچ دیکتاتوری براحتی از قدرت دست نمیکشد

خامنه ای یا از اتفاقاتی که در پیرامون او میگذرد با خبر است  و سکوتش نشانه رضایت است و یا بی خبر است که ضعف مدیریت او در اداره کشور است و در هر دو صورت مقصر تمام اتفاقات است

توسل به یا علی گفتن و جایگاه الهی او .... یا خوب بودن خودش و بد بودن اطرافیانش!!!!دردی دوا نمی کند
با این صحبت ها نه دست تا مفرغ در خون دیکتاتور تطهیر می شود و نه دل مردم صاف
جایگاه حکومت مادام العمر او خود به خود فساد آور است و بس
 

۱۳۹۰ خرداد ۲۳, دوشنبه

می خواهیم انقلاب کنیم/مبارزه مدنی کنیم/رفرم/اصلاحات...دقیقا بدنبال چه چیزی هستیم؟


اتفاقات اخیر در کشور های عرب منطقه  اگر هیچ نفعی برای جنبش سبز نداشته باشد لا اقل  یک کلاس درس فشرده برای آنان است که بدنبال تغییر هستند .
مطالب پیش رو  یک تحقیق آکادمیک جامعه شناسی نیست بلکه مشاهدات من از پیگیری مستمر حداقل 6 انقلاب  در کشورهای خاورمیانه  و شمال آفریقا  و  از جمله انقلاب سال 57 ایران است
برای اینکه ببینیم ایراد کار ما کجاست  ؟
اگر هدف انقلاب است  این مسیرش نیست. اگر هدف اصلاحات  در چارچوب نظام است ....
در مثا ل ها بیشتر از سوریه و لیبی بدلیل تشابه نوع حکومت (از جهت عدم  ارتباط با جامعه جهانی  و واکنش آنها در قبال اعتراضات و ...)استفاده شده است
اصلاحات
اصلاحات تنها در شرایطی امکان پذیر است که ابتدایی ترین قدم آن  یعنی حذف حکومت مادام العمر وبرگزاری رفراندم امکان پذیر باشد و اراده ای از جانب مجموعه حاکمیت و مشخصا شخص دیکتاتور برای تغییر وجود داشته باشد .
با نوجه به تجربیات دوران اصلاحات و حضور یک قدرت خودکامه مطلقه به اسم ولایت فقیه  عملا  ایجاد اصلاحات  غیر ممکن است.

دیکتاتور هیچگاه کوچکترین علامتی دال بر تغییر  و اصلاح شرایط نشان نداده است .رضایت او از وضع موجود برای همه مشهود است  چه آنکه از توقیف فله ای  روزنامه ها و نظارت بر عملکرد نمایندگان مجلس و حمایت از نظارت استصوابی(جهت ایجاد دور باطل در نظارت خبرگان و غیره) دال بر این موضوع است . حتی در آن نماز جمعه کذایی تاکید داشت که  نظام (نظام هم که اسم مستعار خودش است )حاضر به عقب نشینی نیست (و اصولا تمام دیکتاتور ها تنها در صورت فشار تمام عیار حاضر به عقب نشینی هستند و لاغیر)
 
 
انقلاب
شروع هر حرکتی غالبا  از یک جرقه کوچک شروع شده  و نیروهای سیاسی تنها آتش این حرکتها  را شعله  و رتر کرده اند . 

بعبارت دیگر  تقریبا هیچگاه حرکتهای سیاسی  نتوانسته منجر به شروع انقلاب شود و تنها نقش مکمل را داشته اند.

در انقلاب  57 ایران جرقه از چاپ مقاله در روزنامه اطلاعات /در تونس از خود سوزی یک جوان/در سوریه از دیوار نویسی چند بچه در شهر درعا و بازداشت و شکنجه بچه ها و والدینشان/در لیبی از کشته شدن یک نفر در بنغازی /در یمن از حمله به دانشجویان در شهر تعز و...

 بهنگام  شروع بهار عربی در منطقه  بودند کشورهایی چون اردن و عمان و کویت  که به تاسی از آن قیام ها  حرکت هایی انجام دادند که امروز خبری از آن نیست

پس از دید من برای انقلااب مطلقا نیاز به یک جرقه است و کار ما تنها شعله ور تر کردن آن جرقه .  ایجاد جرقه ساختگی توسط ما یحتمل ره به جایی نمیبرد

اخوان المسلین در سوریه  پس از سالها مبارزه و پس از سرکوب وحشیانه در سال 1982 در شهر حماء(بین 20 تا 30 هزار نفر کشته در 5 روز) عملا پشت پرده بود و تحرک چندانی نداشت تا به امروز که تمام سوریه به پا خاستند .

جامعه معمولا درست در زمانی که هیچ کس احتمال حضور مردم را نمیدهد متشنج میشود
همانند یک فنر که پس از مدتی فشرده میشود و بیکباره در میرود آنوقت هیچ چیز جلو دارش نیست
اما اگر همین فنر ذره ذره و در مقاطعی که هنوز کاملا فشرده نشده رها شود ......
همانطور  که در خرداد 88 هیچکس احتمال یک در هزار هم از  حضور خودجوش میلیونی مردم در خیابان ها را علیرغم تهدید به تیراندازی نمیداد  
 
1)اهداف
 
 برای هر انقلابی مشخص کردن  اهداف ضروری ترین سرفصل کار است
اگر انقلاب چند هدف مشخص نداشته باشد پس از مدتی  دچار ریزش خواهد شد . کسی که نداند برای چه هدفی باید به خیابان بیاید اصلا نمی آید
یک روزی بدتبال پس گرفتن رای و یک روز بدنبال .....(جای خالی باید پر شود)
حذف دیکتاتوری اگرچه میتواند فصل مشترک  نیروها باشد اما یگانه  هدف نمیتواند باشد . بسیاری از مردم عامی هنگامی که با اعتراضات ایران روبرو شدند اولین واکنشی که نشان دادند این بود:
اینها کیا هستند ؟ باز ماهواره ها گفتند مردم بیان خیابون؟!؟!!
این یک ضعف عمده جنبش است که هنوز بعد  از دو سال نتوانسته  اهداف خود را مشخص کند (بماند که بخش عمده آن  برمیگردد به عدم خروج از نظام !!! )
در سوریه  همزمان با شروع اعتراضات 8 سرفصل مشخص شد از جمله :
-لغو شرایط فوق العاده
-حذف بند 8 قانون(مربوط به حضور قانونی فقط از طریق حزب بعث)
در مصر هم لغو شرایط فوق العاده و رفتن حسنی مبارک از قدرت
در لیبی  حذف کتاب سبز (جایگزین قانون اساسی ) و رفتن قذافی
 2)برنامه ریزی مدون برای هر نوع  عکس العمل حکومت  
 عکس العمل حکومتهای دیکتاتوری متناسب با عمق بحران است
اگر حکومت ایران در طی این دو سال تانک و هلیکوپتر به خیابان نیاورد نه از روی دلسوزی و مماشات که تنها به علت کافی بودن نیروها  برای سرکوب بود
در مصر و در 3 روز اول اعتراضات فقط نیروهای پلیس حضور داشتند در سوریه و یمن هم تا 1 ماه اول بهین ترتیب بود  اما با اوج گیری اعتراضات ارتش و تانکها جایگزین پلیس ضد شورش شد
مسئله اصلی این بود که مردم وحشت زده  نشدند . دست و پایشان را گم نکردند
وقتی حکومت سوریه اینترنت را قطع کرد مردم موبایلهای ماهواره ای ثریا  خود را فعال کردند تا هم صدایشان به خارج برسد و هم مردم دیگر شهرها بی اطلاع  از اوضاع نباشند
وقتی نیروهای حکومتی به مردم تیراندازی میکردند موادی دود زا برای  ایجاد اختلال در کارشان  درست کردند
الان هم  که هلیکوپترها  به هوا رفته اند بدنبال پیدا کردن راه دیگری هستند
حال برنامه  ما در مقابل چنین رفتارهایی چیست؟
3)انقلاب یک حرکت فراگیر در تمام شهرها
ایرانی که  بیش از 70 میلیون جمعیت با 100 هزار نفر حکومتش ساقط نمیشود.
حال سئوال ایسنت که چرا مصر با همین جمعیت و تعداد توانست ؟
مصر بدلیل وابستگی به جامعه جهانی/بدیلیل ارتباطات خارجی نمی توانست یا نمی خواست  خبرنگاران خارجی را از کشور اخراج کند . وقتی چندین خبرنگار و چندین دوربین مستقیم میدان تحریر را نشان میداند حکومت چاره ای جز فرستادن چند شتر نداشت .
اما در عوض وقتی مردم در شهر حمص سوریه در میدان اصلی آن بسط نشینی کردند بدلیل عدم پوشش خبرنگار خارجی و عدم التزام سوریه به قوانین بین المللی مردم سوریه پس از چند ساعت به رگبار بسته شدند و میدان خالی شد.
صحبت اینست:
 برای انقلاب باید غالب شهرها به پا خیزند . در لیبی ابتدا در بنغازی و در پی آن بریقه /راس لانوف/زنتان/مصراته و....در سوریه ابتدا درعا بعد قامشالی/حمص/حماء/دیرالزور/لاذقیه/بانیاس/جاسم و.... در تونس و یمن هم بهمین شکل
 
4)استمرار
ایران با درآمد های سرشار نفتی  و جمعیت فراوان  دارای پتانسیل  مصرفی بالا برای هر دیکتاتوری لقمه چرب و نرمی است که براحتی  از آن دست نمیکشد. سابقه دو ساله و بلکه 32 ساله هم همین را نشان داده .
پس این یک خیال خام است که دیکتاتور کشور ما  به این راحتی ها وا بدهد .
انقلاب حرکتی یک روزه یک هفته ای یا یک ماهه نیست .

مدل مصر 18 روزه  به هیچ وجه نباید ملاک عمل ما باشد.مصر نه نفت داشت و نه نیروی سرکوب درست و درمون
مصر وابسته به توریست بود که با  محدود شدن آن و مسدود شدن بازار سهام  و .... عملا اقتصاد مصر در همان مدت کوتاه فروپاشید
اما ایران ؟؟؟؟
کمترین زمان متصور برای انقلاب ایران با توجه به نمونه سوریه از زمان استارت تا فراگیری  4 ماه است
 
5)کشورهای خارجی
تمام مواردی که در بالا  گفتم  حداکثر 50 درصد حرکت در یک انقلاب است. 50 درصد الباقی به جامعه جهانی وابسته است
در تونس و مصر و ایران ببینید . اگر فشار دولتهای اروپایی و آمریکا بر  حاکمان آنها نبود اگر مرتب از شاه ایران نمی خواستند تا به مردم اجازه فعالیت دهد اگر مرتب از حسنی مبارک نمی خواستند که همین حالا از قدرت کنار برود .
 اگر وقتی از قذافی خواستند از قدرت برود و او نرفت و سپس حمله کردند(که  البته اگر  حمله نمیکردند قذافی مخالفان را قورت داده بود)
و اما
اگر امروز که در سوریه با وجود این همه رشادت مردم و شهادت نزدیک به 1400 نفر در 3 ماه هنوز بشار اسد در قدرت است  و حمله نظامی به سوریه نمی شود  و حتی  فشار کافی برای حذف حکومت سوریه نمی آید
......
خود پیدا کنید پرتقال فروش را ؟
 
و اما کلام آخر
دموکراسی یعنی هم اکثریت و هم اقلیت به رغم حضور اکثریت در قدرت از حقوق مشترک برخوردار باشند
هر دو اجازه راهپیمایی اجازه تلویزیون اجازه روزنامه و ... داشته باشند
پیش از هر چیزی فراگیری این موضوع برای مردم از هر چیز واجب تر است
 

۱۳۹۰ خرداد ۲۰, جمعه

فاصله خواسته های ما در فضای مجازی و خواسته ها در فضای حقیقی


از مسعود بهنود بدم می آمد . او را شاخه برون مرزی وب سایت هایی چون الف و خبر آنلاین و.. میدانستم که جز دو روز کاسه لیسی حکومت ایران چیز دیگری نمی خواهد
اما
امروز که حرفهای  او را در برنامه صفحه دو بی بی سی فارسی شنیدم  صحبت های او را پر بی راه ندیدم
صحبت بر سر انتخابات و جایگاه اصلاح طلبان حکومتی بود و اینکه آیا مردم در این انتخابات شرکت خواهند کرد یا نه؟

این را تا اینجا داشته باشید تا دوباره برگردیم به موضوع

مدتی است فضای حقیقی را به فضای مجازی ترجیح داده ام و در بین آدم های دور از دنیای سایبر قدم میزنم
با آنها که حتی در راهپیمایی های  خرداد و شهریور و آبان ...88 حضور داشتند
آنها که امروز دیگر در قید و بند این موضوعات نیستند
بدنبال اینکه ببینم آنانکه در آن روزها بودند و الان نیستند . چه هدفی داشتند و چه میخواستند
راستش را بخواهید از این جماعت بی خیال عذاب میکشیدم
از جماعتی که حتی اخبار را هم دنبال نمیکنند مبادا آزرده خاطر شوند!!! با خود فکر میکردم اینها با ماهیت دیکتاتوری مشکل دارند
با اینکه کسی تمام قدرت را در اختیار داشته باشد مسئله دارند . با اینکه فردی قدرت مادام العمر داشته باشد
و چون به آن خواسته(حذف دیکتاتور) نرسیده اند سر خورده شده اند ..... ولی متاسفانه حقیقت این نبود
بسیاری از این جماعت نه دغدغه آزادی بیان داشتند و نه دغدغه روزنامه و تلویزیون آزاد . مهمترین خواست آنان آزادی اجتماعی بود نه سیاسی
برای اینان حذف گشت ارشاد و اجازه برگزاری میهمانی یا یکی دو درجه بالاتر آینده شغلی و وضع اقتصادی خوب مهمتر از همه چیز است
حال چه فردی دیکتاتور مطلق باشد چه نباشد , چه بسا که اگر این فرد به چند مورد بالا اهمیت دهد دیگر ملالی برایشان نیست 
 
یقینا خواسته های این افراد با کسانی چون من که مشکلشان شخص دیکتاتور است نه یک وجب لچک حجاب اجباری  , زمین تا  آسمان متفاوت است
 
حال بر میگردم به همان صحبتهای مسعود بهنود
او میگفت :
اگر امروز گوگوش و علی دایی و .. کاندید انتخابات شوند , بسیاری از مردم با اشتیاق به اینان رای خواهند داد مثل همه جای دنیا
میگفت دغدغه مردم شرایط اقتصادی خوب و نیم بندی آزادی اجتماعی داشتن و در یک کلام زندگی  آرام است و بس
فرقی نمیکند دیکتاتوری باشد یا نباشد 

اینها را گفتم تا شاید از حصاری که دور خود در فضای مجازی پیچیدیم  کمی فاصله بگیریم

خلاصه کنم
بخش وسیعی از جامعه ایران بسیار با فرهنگ ما!!!(که من به آن خیلی اعتقاد ندارم ) درست یا غلط . هدفی متفاوت ازمن و  دوستان فعال در فضای مجازی دارند 

۱۳۹۰ خرداد ۱۲, پنجشنبه

حکومت اقتدار - اقتدار حکومت

اقتدار برای حکومتهای دیکتاتور واژه ای آشناست
واژه ای که بواسطه آن بادی در غب غب هودارانش می اندازد تا چند سال بیشتر در راه رضای خدا چنگ بقدرت بزند
در چنین  حکومتهای مقتدری جلوی پرواز بلند پایه ترین مقام آلمانی گرفته میشود و پس از آن در اوج اقتدار ایراد از کدهای پروازی گرفته میشود.
در حکومت اقتدار  با سربلندی التماس برقراری رابطه با مصر تازه انقلاب میشود حال با روابط دیپلماتیک یا با جاسوس!!در ماهیت آن تفاوتی نمی کند مهم برقراری رابطه است به هر قیمت .
در حکومت اقتدار برای آزادی خواهان بحرین بدون واهمه کشتی تا فاصله 5 کیلومتری!!! مرز میفرستند و در عین اقتدار بر میگردند
در اوج اقتدار حکومت حتی از کشور دوست و برادر(سوریه ) هم یاد نمیگیرند تا یک عفو نصفه و نیمه برای زندانیان سیاسی صادر کنند.
در حکومت اقتدار تنگه هرمز به کسری از ثانیه بسته خواهد شد اگر اراده کنند.






اما دراقتدار حکومت  همین  بس ,  که از مراسم تشیع جنازه یک منتقد  دلسوز نظام(و نه برانداز) آنهم نه  در پایتخت و با جمعیتی زیر سه هزار نفر چنان وحشت میکند که دو برابر تشییع کنندگان  نیرو می آورد .چنان وحشت میکند که عکس آن مرده را هم تاب نمی آورد مبادا جنازه از تابوت برون آید و یقه  سربازان بد نام یزید زمان را بگیرد .
این حکومت اینقدر مقتدر است که به مسجد رفتن چند نفر برای خواندن فاتحه برای مرده , سبب تضعیف اقتدار آن میشود  .
حکومت اقتدار آنقدر مقتدر است که  زنانی چون نسرین ستوده و هدایت گلرو و هزاران ناشناخته دیگر را به بند میکشد مبادا در خارج از زندان به سرنوشت هاله سحابی گرفتار آیند
در اقتدار حکومت همین بس که فردا اگر چند نفر متوهم  انگشت شمار  !! حتی با دهان دوخته شده برای پیاده روی در پیاده روی خیابان بیایند , پادگانها در عین اقتدار تعطیل و به پیاده روها انتقال میابد


مشروعیت به زور سر نیزه مانده است و بس
الباقی به غیرت  مردم  مسافر جاده های شمال بستگی دارد تا لااقل اخبار مملکتی را  دنبال کنند       

۱۳۹۰ خرداد ۱۱, چهارشنبه

مردمانی که رگ غیرتشان دیر بجوش می آید

 حسبنا الله و نعم الوکیل 
نمی دانم چه بگویم .از صبح  که خبر فاجعه شهادت یک مادر در روز خاکسپاری پدرش را شنیدم به خدا خشکم زد
برای اولین بار بود که دوست داشتم این خبر تکذیب شود.از ته قلب آرزو میکردم کذب باشد , اما نبود
تا چند ساعت اصلا نمی دانستم چه کنم .عمق فاجعه اینقدر زیاد بود که واقعا نمی دانم چه بگویم
چه بگویم از دیکتاتوری که روی رژیم های فاشیستی و استالینی را هم سفید کرد
یزید و آل یزید در پیش او رو سفید هستند
یزیدی که با خاندان حسین بن علی که اسیر جنگی بودند چنان نکرد که او با خانواده ای که هنوز از داغ بزرگ خانواده رها نشده باید برای مراسم خاکسپاری مادر 
برنامه ریزی کند
به والله سخت است . حتی تفکر آن هم سخت است

حکومتی که داعیه عدل علی دارد حتی بروایت کشیدن خلخال از پای زن یهود اعتقاد ندارد
چه گویم از اینکه حتی اگر هاله سحابی بر اثر ضرب و شتم کشته نشده باشد ,  از وحشت رویت سپاه یزید حتما کشته شده و اساسا اینکه چرا باید این نیروها در مراسم خاکسپاری یک جنازه حضور یابند؟
نمی دانم 
حال که به شرافت دیکتاتور امیدی نیست  , از شرافت سپاهی و بسیجی و پلیس امنیت چیزی مانده؟  


اما آنچه میخواهم بگویم اینست
چند روزی است از فضای سایبر دور هستم و شاید در فضای حقیقی با مردمی بیشتر  روبرو هستم
مردمی که شاید در , گیر و دار وبسایت ها نیستند اما غرق در روزمرگی زندگی
با خیلی ها از جنس های مختلف حرف زدم . کنکاش کردم تا شاید پاسخی برای کنجکاوی های خود بیابم  
صحبت هایی که درپی می آید شاید خوشایند بعضی نباشد اما حقیقتی تلخ است که نه یک نظرسنجی رسمی که دل نوشتهای من به زبان عامیانه همان مردم عامی است

وقتی امروز خبر قتل هاله سحابی را به بعضی دادم  واکنشهای متفاوتی دیدم

متاسفانه غالب آنان که دل در گروی مخالف با نظام دارند سردترین واکنش را نسبت به این موضوع داشتند وبه  دنبال قیمت جدید مسکن و ... در بهترین حالت آن دیکتاتوری همینه دیگه!! را شنیدم
    
جمله ای که عرقی سرد بر بدن یخ زد من بود

اما شدید ترین واکنش از جانب آنان که حتی مخالف نظام نبودند اما انگیزه های دینی شان غالب بر انگیزه های دیگرشان بود دیدم


شرمنده از آنم که بگویم 
ما با غالب مردمی روبرو هستیم که رگ غیرتشان حتی اگر به جوش بیاید ,  خیلی دیر به جوش می آید