..امروز برای کاری به خیابان انقلاب رفتم.بعد از آن بسمت میدان آزادی میروم...
تعطیلات عید است و خیابان خلوت خلوت!سکوت عجیبی است ...
مرا با خود به روزهایی نچندان دور می برد روزهایی که مختاری ها -چگینی ها- جوادی فرها -روح الامینی ها -کامرانی ها - اعرابی ها را با خود بردند
ای وای که این خیابان چه روزهایی را به خود ندیده است.روزهایی دور و نزدیک از سالیان 57 و 78 و 88و89 و....
در خیابانی که هوایش گرم تر شده راه میروم.
انگار خیابان دارد نعره میکشد.
هنوز هم میتوان فریادهای مردم را در لابه لای این خیابان جستجو کرد.
هنوز هم میتوان دیوار نوشته های سبز را که دیکتاتور دستور به سیاه کردن آن داده را دید.
هنوز هم میتوان اثرات ناشی از سوختگی روی آسفالت خیابان را دید.در نزدیکی بهبودی و آذربایجان و نواب خیلی بیشتر است.در افکار خود فرو میروم...
جمعیت و فریادهای مرگ بر دیکتاتور را میشنوم
...
وانت های یگان ویژه را هم میبینم...
انگار حتی در یادآوری خاطرات هم این ارتش دیکتاتور مارا تنها نمیگذارند...
یادم می آید فوتبال پرسپولیس و استقلال است و اینها دارند بسمت استادیوم میروند...
به خانه بر میگردم و میبینم آخرین فیلم گرفته شده از گوشی موبایل محمد مختاری برروی اینترنت است.
ای خدا...تقاص خون بیگناه
هنوزم شهر من زیباست ولی مثل من افسرده است
هنوزم بوی خون میده ولی محجور و سر خورده است
هنوزم روی دیوارهاش نشون گلوله ها پیداست....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر